طرفداری و یا نقد برنامه تلویزیونی «حسینیه معلی» نُقل نَقد بسیاری از مجالس و محافل بچههای مذهبی و حتی مجامع علمی شده است. یادداشتهایی که در طرفداری و یا نقد این برنامه روزانه تولید و منتشر میشود و گاه با بیانات تند، تمام آوردهی «معلّی» را زیر سؤال برده و گاه با جانبداری افراطی ساحت این «حسینیه» را مبرّای از هر نقدی نشان میدهد، شاهد این مدّعا است. این نوشته، اما، در پی هیچکدام از این دو مسیر نیست؛ بلکه صرفاً سؤالاتی را با هر دوطرف این گفتوگو مطرح میکند؛ تا شاید کمکی باشد به یافتن مسیر اعتدال.
پیش از سخن با هر یک از دو طرف، بیان این نکته را لازم میدانم که: رویکردی که در صداوسیما منجر به اهتمام به تولید برنامههایی مانند «معلّی» شدهاند، به خودی خود جای تقدیر دارد. «معلّی» شاید تا تعالی لازمش مسیر زیادی داشته باشد، اما لااقل جایی، هرچند کوچک، برای آن دسته از مردم جغرافیای ایران که هیأت میروند، مسجد میروند، قرآن میخوانند، بیات و کرد و نهاوند را در قرائت قرآن میفهمند، با مدح اهل بیت (ع) سرمست میشوند و زندگیشان به پرچم و عَلَم «اباعبدالله» علیهالسلام گره خورده، در صداوسیما باز کرد؛ صداوسیمایی که برخلاف واقع و بر اساس گفتمانی ناصواب همواره ادعای «انعکاس جامعه» بودن را بر سردست میگرفت، آخرالأمر با «معلّی» و برنامههای همخانوادهاش، این جماعت که متن مردم نسلهای انقلابند را باور کرد و پرمخاطبترین برنامه معارفی تاریخ تلویزیون تولید شد. این اتفاق هرچند بسیار دیر، اما مبارک است.
ابتدا سخن من با منتقدان «حسینیه معلّی» است؛ برادرانی که از خدشهدار شدن برخی از حدود الهی در این برنامه دردمندند و این، البته برگرفته از غیرت دینی آنهاست. عمدهی اشکالات در این زمینه به دو مسألهی موسیقی و اختلاط با نامحرمان و عدم رعایت حیای لازم در چنین برنامهای باز میگردد. صرف نظر از صحیح یا خطا بودن این نقدها سؤالی که باید پرسید این است که آیا الگوی مناسب برای هرکدام از مسائل فوق، به خصوص در تراز یک برنامه پربیننده تلوزیونی، با توجه به دقتها و ظرافتهای فقهی تدوین و ارائه شده است؟ اگرنه، تهیهکننده و کارگردان و دستاندرکاران و مشاوران چنین برنامهای را چگونه میتوان مورد مؤاخذه و تاخت و تاز قرار داد؟
روی اصلی این سخن البته با حوزههای علمیه و پس از آن با متخصصان عرصهی رسانه و فرهنگ است که باید در تدوین چنین اسنادی ابتدا دغدغهمند و بعد مجاهدانه بکوشند. روشن است که نمیتوان برنامههای هنری و فرهنگی را معطّل تولید نظریه کرد، نیازهای فرهنگی جامعه نیز کم از نیاز خوراک و پوشاک نیست، و اگر در این موارد سیاستگذاری لازم، که متوقف بر تولید نظریه سالم است، صورت نگرفت، جامعه بدون خوراک فرهنگی نخواهد ماند.
و صدالبته باید گفت نمیتوان صرفاً با بیان کلیاتی نظیر آنچه در فتاوای رایج، در ساحت فقه خرد، توسط فقیهان مطرح شده، موضوعاتی را سنجید که در سطح کلان اجتماعی رتبهبندی میشود، مثلاً در حوزهی موسیقی با صرف این گزاره که «نباید مناسبت با مجالس لهو و لعب باشد» و سپردن تشخیص این مطلب به دست فهم اشخاص، نمیتوان انتظار یک خروجی موفّق داشت، چهآنکه با پذیرش نوعی نسبیّت در این نگاه، همه تشخیصها به نوعی فقهیاند و بیش از آن، «إعمال سلیقه» تلقی میگردد.
روی دیگر این نوشته با دستاندرکاران برنامه است. برنامهای که مزیّن به نام سبط اصغر(ع) است و از این رو «معلّی» دانسته شده که تناسب هر موضوعی منتسب به آن نام بلند، همین است؛ اما سؤال این است که در اجرای این برنامه آیا برنامهریزان به خصوص در دو ساحت یاد شده هیچ محدودیتی را برای خود در نظر گرفتهاند؟ آیا به لحاظ شرعی اصلاً قائل به وجود محدودیت در موسیقی هستند؟ به هرحال شکی نیست که شرع مقدس، که حسین ابن علی (ع)، در راه همان سر به نیزهها سپرد، خطوط قرمزی در اینگونه مسائل دارد و آیا میتوان، بدون اهتمام به آن خطوط قرمز، برنامهای برای یاد و بزرگداشت حسین (ع) و فرزندانش (ع) ساخت؟ روشن است که قداست مضمون از حرمت لحن و قالب نمیکاهد؛ چنانکه رهبری معظّم حتی در قرائت قرآن خطر استفاده از الحان لهوی را به قاریان گوشزد فرمودند.
کدام سبک موسیقی و کدام آلات موسیقی و کدام شیوههای اجرای موسیقی جزو خطوط قرمز این برنامه به شمار میآید؟ به عنوان مخاطبی که از بیرون، قسمتهایی از برنامه را مشاهده کرده و از پشت صحنهها بیاطلاع است، برداشت من چنین است که هر سرودی با مضمون خوب و نسبتاً خوب، فارغ از هر سبک و سیاقی که برای «آهنگسازی» و همراهی «ساز» استفاده کرده باشد، میتواند مهمان این برنامه باشد.
برای همراهی زنان و مردان در چنین برنامهای به غیر از حدود کمّی حجابِ واجب، چه گزارههایی مد نظر بوده است تامرزهای کیفی حیا و عفت را آنگونه که باید ترویج کند؟ میدانیم که ساختههای صدا وسیما همواره برای سطح جامعه، از حسینیههای بزرگ تهران گرفته تا مساجد کوچک روستاهای دوردست، الگو است و این متوقف برخواست و ارادهی سازندگان نیست؛ بلکه واقعیتی است انکار ناشدنی. آیا آنچه متناسب این واقعیت است در تولید این برنامه لحاظ گردیده است؟
بالاتر از خطوط قرمز قدسی و شرعی، مسأله تناسب - که لازمهی هنرِ لازم در رسانه است - نیز سؤالبرانگیز است. اگر فرض کنیم همه آنچه در «معلّی» صورت گرفته بهطور کامل منطبق بر خطوط شرعی باشد، آیا متناسب و در شأن نام متعالی و بلند مرتبه اهل بیت (ع) نیز هست؟ هنر همواره سخن دارد و هنر بدون سخن، جسدی بیروح است، با این حساب، آیا سخنی که ألحان و موسیقیهای سرودهای مذهبی أخیر دارند، با مضامین متعالی آنها همسازند یا گاه همچون سازی ناکوک در یک سمفونی بزرگ، دلالتها را مختل کردهاند؟
سخن جذب مخاطب نیز در این دست تولیدات رسانهای جدی و مهم است. شکی نیست که قرار بر جذب است و این وظیفه است، اما تنها وظیفه نیست! جذب کردن نباید به جذب شدن به آن سوی خطوط قرمز منتهی شود. ماهیتها باید حفظ شود و حفظ ماهیت معنوی برنامه، به رعایت چنین مسائلی است: «إِنَّمَا أُرِيدُ أَنْ أُعْبَدَ مِنْ حَيْثُ أُرِيد ...». برای جذب مخاطب به مفاهیم متعالی، نمیتوان عالم متعالی را به زیر کشید، بلکه باید دست مخاطب را گرفت و به آن عالم متعالی رساند و لذت پرواز را به او چشاند.
وسخن آخر آنکه همانقدر که نقد باید دلسوزانه و از روی نُصح باشد، آنان که مورد نقد واقع شدهاند نیز نباید نقدها را به معنای دشمنی تلقی کنند. حتی نقدهای دشمنانه میتواند بهترین چراغ برای روشن کردن راه پیشرفت باشد. امیدوارم «معلّی» و «محفل» در مسیر تعالی خود متوقف نشوند و روز به روز بیننده برنامههای بهتر به لحاظ کمی و کیفی از این مجموعه باشیم.