این ایران مقتدر است که تصمیم میگیرد کجا و در چه زمانی و با چه کیفیتی و در چند مرحله از حادثه تروریستی کرمان انتقام بگیرد
درست در روزی که مردم ایران برای گرامیداشت یاد سردار قدرتمند شهید خود، در محل مزار او جمع شده بود، عملیاتی تروریستی با ماهیتی کور، منجر به شهادت و جراحت تعداد زیادی از هموطنانمان شد.
این حادثه از جهات مختلفی همگان را در بهت فرو برد. شاید مهمترین عامل این بهت، احساس ضعف در نظام جمهوری اسلامی و القاء ناتوانی او در تأمین امنیت بود؛ نقطهای که لا اقل در دو دهه گذشته، ایران اسلامی را از سایر کشورهای منطقه ممتاز و دستاورد ایران امن و قدرتمند را مایه مباهات مسؤولان نظام قرار میداد.
اما این احساس، چقدر با واقعیت سازگار است؟ دشمنان نظام اسلامی، همچنان در حال ساخت و پردازش روایت اول از حادثه هستند. بنابراین سهم زیادی از این احساس ضعف یا ناتوانی در نظام، به روایتهای مستقیم و غیر مستقیم دشمن باز میگردد. روایتهایی که رسالت آن نادیده گرفته شدن واقعیتهاست تا بر دستگاه تحلیل مردم و مسئولین اثر گذاری دلخواه داشته باشد.
اما روایت واقعی چیست؟ روایت واقعی هم از منظر داخلی قابل بررسی است و هم از منظر خارجی؛
از منظر داخلی:
۱. عموم مردم ایران از لحظات اولیه این حادثه ناجوانمردانه، تردیدی در واکنش متناسب، (بخوانید انتقام) از این حمله تروریستی به خود راه ندادند. این احساس اگر ناشی از توان نظام اسلامی در برخورد مناسب با دشمن و توانائی او برای پاسخ گفتن تفسیر نشود، قطعاً معنای دیگری نخواهد داشت.
۲. جناحها، شخصیتهای سیاسی مختلف و تقریباً تمامی چهرههای تاثیرگذار، این حادثه را محکوم کردند. اتّحاد گفتمانی از برجستهترین مظاهر قدرت یک ملت است. محکومیت یک حادثه، روی دیگری هم دارد و به نوعی، مجوز واکنش مناسب و مشروعیتبخش به فعالیتهای مرتبط با تامین امنیت خواهد بود. بنابراین مسألهای که در سالهای اخیر با ایجاد شبهات سست در فضای مجازی، مورد تردید عدهای قرار گرفته بود، به یک مطالبه به حقّ عمومی از همه گرایش ها و سلایق تبدیل شد.
۳. واکنشهای غیر انسانی عدهای انگشتشمار به این حادثه در فضای مجازی، دست نظام اسلامی را برای برخوردهای قاطعانه با عوامل این پدیده شوم که از سال گذشته و همزمان با فتنه زن زندگی آزادی آغاز شده بود، باز کرد. مسألهای که تا پیش از آن با توجیهات مختلفی از جمله ملاحظات امنیتی، مورد اهمال یا مسامحه قرار میگرفت.
از منظر بینالمللی اما؛
۴. در اتفاقی نادر، همه کشورهای همسایه و اکثر کشورهای منطقه و جهان با لحنی تند نسبت به محکومیت این حادثه و حق ایران در مبارزه با انواع تروریسم، واکنش نشان دادند. شورای امنیت سازمان ملل با صدور بیانیه ای، ضمن محکوم کردن حادثه تروریستی، بر همکاری با ایران برای مبارزه با تروریسم تاکید کرد. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا هم با دستپاچگی، دستداشتن کشور متبوعش را بهشدت انکار کرده و ادعای دخالت کشورش در این حادثه را مضحک خواند. او همچنین ارتباط این حادثه با اتفاقات جاری در غزه را رد کرده و به سخنگوئی از جانب رژیم غاصب، احتمال دستداشتن آنها را نیز انکار میکند. از این واکنشها میتوان دریافت، دنیای امروز بهخوبی توان نظام جمهوری اسلامی در تامین امنیت و واکنش به هر گونه خطرآفرینی برای ملت خود را درک کرده است. همچنان که صدور این اطلاعیهها و محکومیتهای شدید اللحن، حق ایران برای پاسخ مناسب مسئولین را به اثبات میرساند.
۵. حضور منطقهای ایران در کشورهای محور مقاومت، موضوعی بود که در سالهای اخیر، به اشکال مختلفی مورد مناقشه آمریکا، دولتهای غربی و کشورهای هم پیمان منطقهای بهشمار میرفت. اما امروز و با اعتراف آمریکا و مجامع بینالمللی به نقش داعش در این زمینه، مشروعیت حضور نظامی یا مستشاری ایران و منطق مبارزه با وجوه مختلف تروریسم برای مخالفین داخلی و خارجی به مرحله تثبیت رسیده است.
۶. اما دشمن درجه یک امنیت و قدرت ایران، یعنی آمریکای امروز را دوباره مرور کنید. آمریکایی که در تیرماه ۱۳۶۷ با حمله مستقیم ناو وینسنس، هواپیمای مسافری را با ۲۹۰ سرنشین سرنگون کرد و بدون رسیدگی عادلانه از عوامل این حادثه تروریستی تقدیر به عمل آورده بود. حضور نظامی او در خلیج فارس و دریای سرخ و در خاک کشورهای منطقه، بهخصوص همسایگان ایران، مشروع و موجه شمرده میشد. اما امروز به حدّی از استیصال رسیده که مجبور است عدم نقش خود در این حادثه را در همان ساعات ابتدائی حادثه بهصورت رسمی اعلام کند. ناو نظامی آیزنهاور پس از ۲۰ روز حضور از خلیج فارس خارج میشود و حملات شبانهروزی به پایگاههای نظامی آمریکا در عراق از آغاز ورود آمریکا به عراق به اوج خود میرسد.
اکنون باید پرسید آیا جامعه بین الملل، کشورهای منطقه و همسایگان ایران، از دکترین و راهبرد سیاستهای منطقهای ایران نسبت به مبارزه با تروریسم خبر نداشتند؟ آیا به طور خاص آمریکا و کشورهای اروپایی در تروریست خواندن نیروهای آمریکایی در منطقه توسط نهادهای رسمی نظامی ایران بیاطلاع بودند؟ اگر پاسخ منفی است پس چگونه این اطلاع، با صدور بیانیههای اینچنین شدید اللحن در محکومیت حادثه کرمان و حق ایران در مقابله با تروریسم سازگار است؟ پاسخ روشن است. علت غیر قابل انکار این اقدام تروریستی که توسط هر گروه یا دولتی خاص صورت گرفته، در مرحله اول، در چارچوب القاء تنفّس مصنوعی به رژیم در حال فروپاشی صهیونیستی تفسیر میشود. بنابراین میتوان آن را به عنوان رفتاری اضطراری و غیر قابل اجتناب از سوی دشمن ناتوان در مواجهه با پیامدهای طوفان الاقصی و متعاقباً قدرت فزاینده منطقهای ایران قلمداد کرد.
اکنون توپ و زمین بازی در اختیار ایران است. این ایران مقتدر است که تصمیم میگیرد کجا و در چه زمانی و با چه کیفیتی و در چند مرحله از حادثه تروریستی کرمان انتقام بگیرد؛ این بار اما با برخورداری از یک گفتمان متحّد داخلی و حمایت لااقل ظاهری مجامع بینالمللی.