معیارهای صدق شعائر الهی

0 0
  • تاریخ : 1402/9/1
  • بازدید : 258
امتیاز 0.00 تعداد رای 0

معیارهای صدق شعائر الهی

گزارش علمی تفصیلی، از هفتادونهمین کرسی ترویجی مؤسسه پژوهشی فقه نظام با عنوان: «معیارهای صدق شعائر الهی»

هفتاد و نهمین نشست، از سلسله نشست‌های مؤسسه پژوهشی فقه نظام، با موضوع: «معیارهای صدق شعائر الهی»، با همکاری مدرسه عالی حوزوی ولی امر، علیه السلام، با ارائه حجت الاسلام محمد مهدی اسلامیان، استاد سطوح عالی حوزه و پژوهشگر پژوهشگاه فقه نظام، و نقّادی حجت‌الاسلام علی فرحانی، استاد سطوح عالی حوزه علمیه قم و با مدیریت و دبیری حجت‌الاسلام مهدی مجیدی، دبیر گروه فقه نظام فرهنگ مؤسسه پژوهشی فقه نظام برگزار شد.

شعائر الهی موضوع قاعده معروفی در فقه اسلامی با عنوان «قاعده تعظیم شعائر» است، که در این نشست، ارائه‌کننده محترم، تعریف شعائر الهی را از منظر فقه اسلامی موشکافانه واکاوی و بررسی می‌کند و ثمرهٔ این دقت‌نظر،‌ پاسخ به پرسش اصلی مقال است:

«آیا می‌توان مواردی را که عرف به عنوان شعار الهی جعل می‌کند، از مصادیق شعائر الهی دانست؛ بویژه در موارد مکروهی که نزد شارع ناپسند است؟

 

ارائه استاد اسلامیان

اهمیت و ثمرهٔ بحث از شعائر الهی

موضوع اهمیت نمادها ، بحثی جامعه‌شناختی است که باید در جای خود، به آن پرداخته شود که قوام، رشد، انسجام‌بخشی و هویت جامعه، در گرو نمادهاست و بسیاری اوقات، تفکیک جوامع از یکدیگر، به خاطر نمادها و تأثیری است که در جامعه دارند.

در جامعه اسلامی نیز چنین است؛ وقتی مرحوم کاشف الغطا، به شاه قاجار دستور جمع‌آوری لشکر می‌دهد، یکی از دستورهای مستقیم، این است که پادگان‌های حکومت، می‌بایست، پادگان‌های اسلامی باشد و راهکار جلوهٔ اسلامی داشتن پادگان‌ها، برقراری و اقامه شعائر در آن‌هاست که با ذکر مصادیقی آن‌را بیان می‌کند.

فهم حدود معنای شعائر الهی، در رفتار حاکم و جامعه اثر دارد؛ این که آیا شعائر الهی، منحصر در آن چیزی است که خداوند بیان کرده است یا این که امکان دارد در طول زمان، شعائر الهی جدیدی پدید آید و حاکم باید وظایف خود را نسبت به این شعائر جدید نیز انجام دهد؟ بویژه،‌ با توجه به این‌که حاکم، وظایفی در خصوص تأمین امنیت و حفظ هویت اجتماعی دارد؛ دست حاکم چه مقدار باز است تا از ظرفیت شعائر الهی برای این منظور بهره گیرد؟

تعیین دقیق ساحت بحث

بحث فقهی از شعائر الهی را می‌توان در چهار ساحت ارائه داد:

۱. ادله: آیا همه مراتب و قالب‌های شعائر، واجب و یا مستحب است و خلاصه، حکم فقهی آن چیست؟

۲. تعظیم شعائر چگونه محقق می‌شود و آیا فقه در این زمینه تبیین خاصی دارد؟ این دو ساحت از بحث در موضوع قاعده شعائر، موضوع بررسی ما در این نشست نیست.

۳. متعلق المتعلق قاعده تعظیم شعائر، همانا شعائر الهی، به چه معناست؟ که در این نشست به آن پرداخته می‌شود.

۴. این قاعده، چه نوع تکالیفی را بر عهده مکلفان می‌گذارد؟ ممکن است شماری از مصادیق تعظیم شعائر و تکالیف، مورد غفلت مکلفان ولی مورد تأکید فقه باشد، که باید فقه به آن بپردازد. در این نشست به این ساحت نیز پرداخته نمی‌شود.

عمده بحث در این نشست، ساحت سوم، یعنی مفهوم شعائر است واین‌که چه زمانی می‌توان امری را مصداق شعائر الهی دانست و عنوان شعائر، در آن امر، محقق ‌شده است تا بتوان گفت تعظیم آن، واجب و هتک آن حرام است؟

ارکان معنای شعائر الهی از منظر فقه

معنای شعائر در لغت، علامت است. در اصطلاح فقها، ۱۲ گونه تعبیر نسبت به شعائر ذکر شده است که می‌توان آن‌ها را در سه صنف دسته‌بندی کرد.

تعریفی که ما از شعائر پذیرفتیم و شمار زیادی از فقیهان نیز همین معنی را پذیرفته‌اند این است:

«ما جعل علامة لطاعة الله»

«آن چه علامت برای طاعت خداست»

 از این تعریف، به انضمام ادلهٔ تعظیم شعائر، چهار ملاک به دست می‌آید:

۱. علامت بودن

۲. این‌که علامت بودن‌اش، جعل و قرارداد شده است.

۳. علامت بودن آن در جهت بندگی و طاعت خدا باشد.

۴. فقیهان، از ادلهٔ تعظیم شعائر استفاده کرده‌اند، شعائر باید امر بزرگی باشد؛ چراکه نمی‌توان پذیرفت، شارع فرموده باشد، امری بزرگ داشته شود در حالی‌که در واقع، آن امر، خود، بزرگ نباشد.

بررسی امکان جعل‌ پدیده‌ای از سوی عرف به عنوان شعائر الهیه

علامت، یک نشانه و راهنما از امری، به سوی امر دیگر است. علامت، خود، شیئی است که حالتی بر او عارض می‌شود که او را راهنما و نشانه به سوی امر دیگر قرار می‌دهد؛ به‌مانند تابلوی راهنمایی و رانندگی؛ و از این‌جهت، که علامت بودن، یک وصف ذاتی نیست، نیاز به اعتبارکننده و جاعل دارد.

پرسش این است: آیا تنها شارع می‌تواند امری را به عنوان علامت جعل کند و شعائر الهی، توقیفی‌اند و شعائر مستحدث توسط عرف، معنایی ندارد؟ یا این‌که در شرایطی امکان دارد شعائر نو پدیدی ظهور پیدا کند.

برخی به احتمال اول قائل شده‌اند و جعل شعائر را تنها در صلاحیت شارع دانسته‌اند. ولی می توان گفت با توجه به معنای لغوی شعائر، هرگونه علامتی را که دلالت بر امر الهی داشته باشد و جاعل معتبری آن‌را به عنوان علامت جعل کرده باشد ،شعائر الهی است و شارع نیز، معنای خاصی را از شعائر اراده نکرده است؛ چراکه دلیلی برای نقل معنای لغوی به یک معنای شرعی و خاص از شعائر وجود ندارد و معنای لغوی شعائر نیز شامل تمام اموری می‌شود که نشانه طاعت و امر الهی باشند .

بنابراین، امکان دارد جاعل دیگری، امری را به عنوان علامت برای امر الهی، جعل کند؛ به این صورت که عرف با یک امر به گونه‌ای رفتار کند که آن امر، پس از مدتی، توسط ناظران این رفتار، به عنوان شعائر الهی شناخته شود و این امر، می‌تواند مصداق شعائر الهی باشد. البته این طور نیست که این ممارست عرفی، دل‌بخواه صورت گیرد و عرف بتواند هر امری را به عنوان شعائر جعل نماید؛ درمثل، عرف، رسمی بگذارد مبنی بر این که شب آخر صفر، هر کس باید درب هفت منزل را بزند. عرف نمی‌تواند امری را که جایز و حلال نیست به عنوان شعائر الهی قرارداد کند. همچنین باید ممارست عرفی به اندازه‌ای باشد که علامت بودن در ذهن عرف به طور کامل شکل گرفته باشد.

امکان قرارداد امر مکروه به عنوان شعائر الهیه

ملاک دیگر در معنای شعائر، «علامت بودن آن برای طاعت الهی» است.

چالش در این ملاک، آن‌جا شکل می‌گیرد که عرف متشرعه یا عرف، امری را که خودش فی نفسه، از نظر شرعی مطلوب نیست به عنوان علامت برای طاعت الهی قرارداد کند. در این‌جا اگر فعل حرامی را به عنوان شعائر قرارداد کند، روشن است شعائر، تحقق پیدا نمی‌کند؛ زیرا نمی‌توان یک امر مبغوض نزد شارع را، نماد برای طاعت او قرار داد؛ اما در امر مکروه یا مباح بحث شده است که آیا ممکن است به عنوان شعائر الهی قرارداد شوند؟ به عنوان مثال اگر فرض کنیم پوشیدن لباس مشکلی، مکروه است آیا می‌شود آن‌را به عنوان شعائر الهی قرار داد کرد به‌گونه‌ای که هتک آن حرام تلقی شود؟

پاسخی که می‌توان برای این صورت ارائه داد این است که عنوان مستحب و مطلوب دیگری بر این امر مکروه‌، عارض شود. مثلا وقتی در یک جامعه، لباس سیاه، علامتی برای حزن باشد، از آن‌جا که ابراز حزن برای اباعبدالله ع مستحب و مطلوب است، میان کراهت پوشیدن لباس سیاه از سویی و استحباب ابراز حزن با پوشیدن این لباس از سوی دیگر تزاحم می‌شود و کراهت لباس سیاه، تحت‌الشعاع فضیلت ابراز حزن بر امام حسین، علیه السلام، قرار می‌گیرد.

پاسخ دیگر، راهکارهایی است که در عبادات مکروهه ارائه شده است. مثلا نمازخواندن در حمام را چگونه تصحیح می‌کنند: گفته می‌شود ثواب کم‌تری دارد یا گفته می‌شود امر نماز، به کلّیِ نماز، تعلّق گرفته است و مکلف می‌تواند هر کدام از افراد آن‌را انجام دهد و اگر این فرد، یعنی «نماز در حمام» را انجام ندهد بهتر است.

اگر با این راه‌حل‌ها، انتساب فعل مکروه یا مباح، به خدای متعال درست شود می‌تواند به عنوان شعار الهی قلمداد شود.

نکته آخر این که، در مصادیقی که انتساب آن به شارع، روشن است و عرف می‌تواند آن موارد را تشخیص دهد، جعل عرفی اشکالی ندارد، ولی مواردی که دارای حساسیت و پیچیدگی‌هایی است، رجوع به فقیه برای تشخیص مصادیق آن لازم است.

نقد و بررسی حجت الاسلام علی فرحانی

ضرورت تنقیح بحث از حجیت قول لغوی در تحقیق معنای شعائر

هرگونه تلاش علمی که در فقه به انجام می‌رسد باید متصف به حجیت بشود‌، حجیتی که در علوم مقدماتی همچون اصول فقه از آن بحث شده است. در این‌جا موضوع بحث، مفهوم دقیق شعائر، از این جهت بررسی و موشکافی می‌شود که موضوع دلیل شرعی است. نخستین پرسش این است که روش بازیابی معنای شعائر چیست؟ آیا قول لغوی را قبول داریم؟ یا این که قائل به انسداد در فهم معانی الفاظ هستیم و باید به تراکم ظنون در این زمینه اعتماد کنیم؟ روش‌های مرسوم در مقاله‌نویسی، که ابتدا معنای لغوی و بعد معنای اصطلاحی را بیان می‌کنند به کار فقیه نمی‌آید. فقیه باید سؤال پیشینی را بپرسد و آن این که از اساس، چرا قول لغوی حجّت است؟ کار فقیه، با معانی و الفاظ است. دانش‌هایی که با واقعیت‌ها کار می‌کنند با روش منطقی به مسائل می‌پردازند و بحث‌های لغوی و زبانی در مقدمه آن‌ها ، مقدماتی و از این باب است که زبان، مشکلی را در فهم مسأله‌شان ایجاد نکند؛ ولی کار فقیه، با الفاظ است و بحث از معنای الفاظ در این‌جا محوری است .

در این‌جا موضوع، بازیابی معنای تصوّری کلمه شعائر است. روش ما در این بحث، روش رسیدن به معنای لفظ است، بااین‌حال، در ارائه، بحثی در این مورد وجود نداشت، یا به آن ضریب مناسب داده نشده بود. واقعیت این است که اصول فقه ما، در پرداختن به این مسأله، یعنی در قسمت چگونگی بازیابی معانی تصوری، فقیر و تنها به حجیت‌های سندی یا دلالی تصدیقی توجه کرده و به حجیت‌های تصوری توجه کافی نشده است. در مقدمه علم اصول در حد تبادر و صحت سلب و... بیان می‌شود و بعد، علامت‌بودنِ یکی قبول و دیگری رد می‌شود؛ ولی از حجیت آن‌ها بحث روشنی نمی‌شود. بحث از حجیت قول لغوی نیز، در بحث از حجیت مطرح و رد می‌شود و در عمل، دست اصول از بازیابی معنای تصوری الفاظ ادله خالی می‌شود.

مرحوم شیخ اعظم، حاج آقا رضای همدانی، آقای بروجردی و امام، رحمهم الله، یک سبکی در این موضوع دارند که می‌تواند به غنای این بحث کمک کند .

ضرورت تحقیق حقیقت شرعیه در تحقیق معنای شعائر الهی

ارائه‌کننده، از معنای لغوی، بیش‌تر برای معناکردن «شرایع» استفاده کرده است؛ درحالی‌که در بخش‌های آخر مطلب، بیش‌تر تکیه بر این است که رکن چهارمی در معنای شعائر الهی وجود دارد که در معنای لغوی نیامده؛ بلکه از استعمالات فقها اخذ شده است. پرسشی که در این جا شکل می‌گیرد این است که استعمالات فقها از چه بابی حجت است؟ اگر حقیقت متشرعی است که حجت نیست و اگر حقیقت شرعیه است که در اصول فقه، وجود آن و از اساس فایده بحث از آن نفی شده است.

مشروط‌بودن بهره‌گیری از اصالت عدم نقل به بقای ظهور

در بخشی از مطالب، ارائه‌کننده از اصالت عدم نقل برای بقای معنی لغوی شعائر استفاده کرده است. اصول لفظیه، همگی، از فروع و صغرای اصالت ظهور هستند؛ نه این که اصل عملی باشند و اگر در جایی ظهور وجود نداشته باشد، قابل استفاده نیست. حجیت این اصل از کجا می‌آید؟ فرموده‌اند که حجیت اصالت عدم نقل از عقلاء آمده است و بنابراین مبنای آن اصالت ظهور است. اما وقتی در بیان بسیاری از فقیهان در تعریف معنای شعائر، بزرگ بودن، لحاظ شده است و بر این اساس، قائل به نقل این لفظ از معنای لغوی‌ آن، به معنایی دینی شده‌اند، چگونه می‌توان به ظهور اصالت عدم نقل برای معنای لغوی استناد نمود؟ آن هم معنای لغوی که رکن چهارم آن، از کلام فقها استفاده شده است!!

عدم تلازم میان جعلی بودن معنای شعائر و جست وجو از کیستی جاعل

نکته آخر این که ارائه‌کننده تأکید دارد که شعائر باید مجعول باشد و بحث می‌کند از این که جاعل و معتبِر، چه کسی باید باشد؟ حال‌آن‌که، نکته ظریفی این‌جا وجود دارد که اگر چه امر اعتباری، از حیث فلسفی نیاز به معتبر دارد؛ ولی از حیث دانش‌های انضمامی، که به اعتباریات می‌پردازند، مانند فقه و اصول و زبان‌شناسی و زیبایی‌شناسی و حوزه فرهنگ، می‌شود اعتبارکننده در تعریف اعتبار، در نظر گرفته نشده باشد. امروزه، اصطلاح می‌کنند که برخی از تعاریف در حوزه اعتباریات، حاصل مصدری هستند که در آن اعتبارکننده، در معنای معتبر اخذ نمی‌شود. این‌گونه اعتبارات به‌گونه‌ای است که بهتر مورد پسند جامعه قرار می‌گیرند؛ بنابراین، در معانی اعتباری، توجه به اعتبارکننده ضروری نیست و در تعریف معانی اعتباری، تلازمی بین توجه به معنای اعتباری و توجه به این که چه کسی آن را جعل می‌کند وجود ندارد.

پاسخ حجت الاسلام اسلامیان به نقدهای ناقد نشست

کشف قول لغوی، از عرف زمان صدور

و کشف رکن چهارم معنای شعائر، از قراین استعمالی

در اصول یاد گرفتیم که ظهور در زمان صدور ،حجت است. عقلا می‌گویند: در چهارچوب اصل عدم نقل، بنا را بر این می‌گذارند تا زمانی که دلیلی بر نقل معنای لفظ، وجود نداشته باشد، اصل بر عدم آن است؛ لذا این مبنای حجیت، به صورت اصل موضوعه از نگاه مشهور، استفاده شده است.

لغت ،آیینه، بیان کننده و تحلیل‌کننده معنای عرفی است و وقتی ما از لغت فهمیدیم که معنای عرفی در زمان صدور به معنی علامت بوده است و ملاک‌هایی برای تحقق شعائر از همین معنای عرفی استفاده شد، همین معنی حجت است. وقتی شعائر در فقه مورد بحث قرار می‌گیرد و یا اضافه به کلمه «خداوند» می‌شود و مقصود از آن شعائر الهی می‌شود که همین اضافه، ملاک چهارمی را برای مجموع معنای «شعائر الهیه» به همراه دارد و آن بزرگ بودن آن، به سبب واجب التعظیم بودن آن، در فقه و در فضای شرع است.

بنابراین، رکن چهارم، معنای لغوی شعائر را که کاشف از عرف زمان معصوم است، تغییر و نقل نمی‌دهد و در آن خللی ایجاد نمی کند؛ بلکه این رکن، از اضافه معنای لغوی و عرفی شعائر به کلمه خداوند و استعمال آن در فقه حاصل شده است .


 

منبع:
امتیاز دهید :
به اشتراک بگذارید :

فایل های مرتبط

نظر دهید

گزارش